چکیده
از آنجائی که خداوند سرشت انسان را خداپرست آفریده و خداشناسی و خداگرایی فطری اوست، همچنین آغاز پرواز و عروج انسان از مرحله حیوانیت به بالاترین جایگاه انسانی در أعلی درجه قرب الهی، از سکوی عبادت خالصانه و آگاهانه حق شروع میشود؛ لذا بشر در طول تاریخ همواره به دنبال پرستش معبودی بوده، که مظهر و نمود عینی آن عبادت در ادیان الهی در نماز تجلّی یافته است. و نیز چون، ارائه معارف دین اسلام، در زمینه های عقاید، احکام و اخلاق، به زبانی ساده و روان با استناد به آیات و احادیث، ضرورتی انکارناپذیر است؛ و در این میان نماز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است تا حدی که پیامبر (ص) فرمودند: هر که نماز را سبک شمارد، از امت من نیست. بنابراین در نوشته ی حاضر به تبیین حقیقت نماز و فلسفه وجوب این فریضه می پردازیم. در این تحقیق به دنبال آنیم که ابتدا به معنای لغوی و اصطلاح عرفانی نماز پرداخته و سپس در باب فلسفه و اهمیت این فریضه الهی و تاثیر آن در زندگی انسان ها مطالبی را بیان نماییم.
روش کار به صورت کتابخانه ای بوده که بر این مبنا از اسناد ومدارک دینی بهره برده وبه نقل وتوصیف موارد مذکور پرداخته، و سعی نموده ایم درحد لازم ازمنابع دست اول روایی بهره گیری نماییم. در پایان می توان گفت ، نماز به عنوان، یگانه سکوی اوج گیری بربلندای معنویت واخلاق فاضله در زندگی انسان موثر بوده و جایگاه و اهمیت غیر قابل انکاری در بسیاری از ابعاد زندگی دارد.
واژگان کلیدی : نماز، مفهوم نماز، فلسفه نماز، آثار معنوی و اخلاقی نماز.
مقدمه
انسان به عنوان موجودی ذیشعور و خلاق، متناسب با سیر و درجه رشد تکامل خود محتاج دانستن است. این احتیاج او را وادار به طرح پرسش هایی متعدد و متفاوت میکند، پرسش هایی که میتواند از پیدایش وجود شروع، و تا هدف و انتهای آن ادامه پیدا کند. این پرسش ها عبارتند از: این جهان چیست؟ چگونه میتوان در این جهان جاودان ماند؟ امور مطلوب و پسندیده در این جهان چیست؟ رابطه و نسبت انسان با آنچه وجود دارد، چیست؟ وطن اصلی و نهایی من کجاست؟ تکلیف من در این جهان چیست؟ و ...آگاهی و پاسخ به این سؤالات پایه فرهنگ یعنی نظام نمادین، معانی، اندیشههای منظم و متنوع بشری را در خلال زمان تشکیل میدهد؛ و هر فرهنگی که بتواند زمینه بیشتری جهت طرح این پرسش ها فراهم نموده و پاسخ هایی مستدل، قانع کننده و شیوا به آن ها بدهد, از ارجحیت بیشتری برخوردار است؛ لذا ضرورت دارد که آن فرهنگ را پذیرفته و درونی کنیم. اعتقاد ما بر این است که نماز میتواند فرهنگی را ایجاد نماید برای طرح این گونه سؤالات، فرهتگی که برای دانستن، علم و یاد گیری ارزش فراوانی قائل است و پاسخ هایی شفاف، مستدل، منسجم و شیوا به سؤالات انسان می دهد. بنابراین لازم است برای روشن تر شدن ارزش و اهمیت این فرهنگ غنی و پراهمیت به بررسی عمیق تر این فریضه الهی بپردازیم، پیش از ورود به بحث اصلی به بررسی مفهوم و ریشه واژه نماز خواهیم پرداخت.
ریشه واژه نماز
ریشه واژه نماز درفارسی از لفظ پهلوی«نماک» گرفته شده وآن هم به نوبه خود از ریشه باستانی«نِم» ؛ به معنی «خم شدن و تعظیم کردن» مأخوذ است که به تدریج بر معنی «صلاة» یعنی عبادت ویژه ما مسلمانان اطلاق گردیده است.(خزائلی، 1384: 338) بر اساس بعضی از کتب تاریخی، برخی از ایرانیان تازه مسلمان در سال های حکومت اعراب بر ایرانیان به جای کلمه«صلاة» از کلمه«نماک» استفاده میکرده اند؛ و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای «الصلوة» کلمه«اَلنِّماک» وبه جای« حَیَّ عَلَی الصَّلوةِ» جمله «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند. (راشدی ، 1384 ،ج 1 : 65 )
ترجمه عرفانی از معنای نماز
بعضی از بزرگان صلاه را از تصلیه مشتق می دانند بدین معنی که چوب های کج را با گرفتن به نزدیکی آتش و رساندن حرارت به آن مستقیم سازند. عرب آن را تصلیه گویند، گویی نمازگزار با توجه به مبدأ اعلی در نماز کج رفتاری های نفس را که در اثر توجه به غیرخدا و میل به باطل ایجاد شده است، تعدیل می نماید احتمال دارد که تصلیه از باب تفعیل باشد و در این مورد به معنای سلبی آمده باشد(گرچه نادرست) بنابراین معنای تصلیت، سلب حرارت می شود گویی نمازگزار با انجام عمل نماز، حرارت آتش جهنم را از خود دور نموده و از سوزش آن می کاهد.(خمینی، 1359،ج 1: 23)
حقیقت و باطن نماز
آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهری که اصطلاحاً بدان نماز گفته میشود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهری آن است. نماز امری است الهی که تحقق آن همانند سایر امور دارای ظاهر و باطن است که در متون دینی به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهری نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگی به ذات ربوبی، اعتماد و رکون به وجود سرمدی و محو شدن در مقابل ذات یکتایی که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است. حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهری وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»( سوره جن(72)، آیه 14).
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگری است. هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را میگذارد. در چنین صورتی است که این امر الهی، معراج مؤمنین(مجلسی، بی تا، ج82 : 303 روایت 2 باب 4)، روشنگر چهره مسلمین(پاینده، 1384، حدیث 1874)، مقرِّب متقین(پاینده، 1384، حدیث 1878)، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین(طبرسی،1380، ج7 : 447)، مسوِّد چهره شیاطین(پاینده، 1384، حدیث 1877.)، وممیّز مؤمنین از کافرین(پاینده، 1384، ح 1098)، قرار می گیرد. پس نمازی که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطی شی نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکی در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوی ذات باری به این نماز اقبال و توجهی نیست چنانچه از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمی افکند به نمازی که آدمی دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»(نراقی،1384: 668).
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهری و معنای باطنی است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگری نماز نیست در نتیجه هم کسانی که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بیخبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنان که نماز نمی خوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتی از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
فلسفه ی وجوب نماز
ازامام علی ابن موسی الرضا علیه السلام روایت شده که فرمودند: «علت آن که نماز بر مردم واجب شد آن است که نمازگزار به ربوبیت خداوند متعال اقرار و اعتراف می کند و هرگونه شرکی را از ساحت قدسش به دور می افکند و در پیشگاه خداوند جبار با حالت خواری و بیچارگی و فروتنی و اعتراف می ایستد و چشم پوشی از گناهان گذشته را خواستار می شود و به منظور تعظیم و بزرگداشت خدای عز و جل هر روز صورت بر زمین می گذارد تا بدین وسیله همیشه به یاد خدا باشد و آنی خدای را فراموش نکند و نعمت خداوند باعث سرکشی و طغیان او نشود بلکه حالت دل شکستگی و ذلت را از دست نداده، افزایش دین و دنیای خود را طالب و راغب باشد.» ( خمینی، 1359،ج 1: 30).
نماز موجب مداومت شبانه روزی بر یاد خداست تا بنده سرور خود و تدبیرکننده و آفریننده ی خود را فراموش نکند که اگر فراموش کرد ناسپاسی و گردنکشی آغاز می کند ولی یاد خدا و ایستادن به نماز او را از همه ی گناهان باز می دارد. آفریده بودن انسان و اعتقاد به این که دست قدرتمند و با حکمتی او را پدید آورده لزوماً بدین معنی است که از آفرینش او هدف و مقصودی بوده است. این هدف را می توان پیمودن راهی برای رسیدن به سر منزلی دانست طبق نقشه ای دقیق و با وسیله هایی معین. نیک و استعدادهای نهانی انسان و به کارگیری آن دررا نیکی و نیک سازی خود و جهان و انسان ها. پس باید الله را بشناسد و راهی را که او برای تعالی آدمی ارائه داده در پیش گیرد. انجام کارهایی که انسان را به هدفش نزدیک می کند و ترک کارهای بیهوده فلسفه ی زندگی اوست. دین ضمن آن که هدف و جهت و راه و وسیله را مشخص می کند توش و توان لازم را نیز به انسان می بخشد و مهم ترین محموله ی کوله بارراهپیمایان توشه ی یاد خداست. روحیه ی طلب و امید و اطمینان که بال های نیرومند این پروازند، فرآورده و زائیده ی یاد خدا می باشد.