وقتِ عاشقی

إذا أقامَ العَبدُ المُؤمِن فِی صَلاتِه نَظَرَالله – عزَّ و جلّ – إلَیه
وقتی بنده مؤمن به نماز می ایستد، خداوند سبحان به او نظر می کند.

وسائل الشیعه، ج ۳، ص

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است


هفت آسمان و زمین در قرآن
 
 

نویسنده:دکتر محمد علی رضائی اصفهانی
 
 
 
 

در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمین‌های هفت‌گانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره می‌کنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[1]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ، ‌فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید. »
در آیات ( سوره بقره/29 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملک/3 ـ نوح/15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون/ 17 نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است «و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره عم «و بنیافوقکم سبعا‌ً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمی‌های هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.

تاریخچه و دیدگاهها:

قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (‌نوح/ 15) نقل می‌کند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه می‌گیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بوده‌اند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج می‌کند. پس معلوم می‌شود مسئله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار می‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول می‌کند.
خاخامهای یهود بر این عقیده‌اند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی می‌باشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[2]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفت، نظریه‌های کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شد و مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[3] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافته‌های علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده‌ شد:
1ـ بوعلی سینا (370ـ428 ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة »[4] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکه‌ای می‌دانست که عرش را حمل می‌کنند.[5] او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2- خواجه طوسی ( 597ـ672 ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد. اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[6]
3ـ علامه مجلسی (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم ، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی ، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[7]
4ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261 ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش می‌داند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع می‌داند.[8]
تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کننده‌ای بر این تطبیق ارائه نکرده‌اند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمی‌رسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[9]عرش نیز در لغت ، در اصل به معنای خانه سقف‌دار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی می‌شود[10] و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانسته‌اند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[11]
5ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش می‌گوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمان‌های هفت‌گانه کراتی است که به دور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[12]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335 ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بوده‌اند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین می‌چرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6ـ اما فخر رازی نیز بر آن است که آسمانهای هفتگانه همان هفت فلک (قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشیدـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق داده‌اند.[13]
7ـ شیخ قاسمی در تفسیر محاسن التأویل می‌گوید که آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است. که برخی فوق برخی قرار دارد.[14]
تذکر: البته فخر رازی و شیخ قاسمی نمی‌دانستند که روزی اورانوس ، نپتون و پلوتن و سیاره‌های کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه می شود.[15]
و اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ «آسمان» به معنای کرات آسمانی(سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود . بلی آسمان به معنای جهت بالا، جو زمین و جایگاه ستارگان(فرقان/61 ـ ابراهیم /24 ـ ق /9) در قرآن آمده است. ولی به معنای خود ستارگان نیامده است.[16]
پس کلام نیازمند شیرازی. فخر رازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد. و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8ـ عبدالقادر مغربی می‌نویسد که : حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمی‌توانستند بیشتر از ان هفت سیاره را ببینند و درباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مرد بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد.[17]
تذکر: این مطلب هم دلیل ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شب‌ها ستارگان زیادی می‌دیدند که می‌توانستند راجع به آنها فکر کنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر می‌کند که بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[18]
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۷
محمود جانقربانی


آثار معنوی واخلاقی نماز
آثار معنوی واخلاقی نماز


 


منبع : اختصاصی راسخون



 
چکیده
این پژوهش به بحث وبررسی پیرامون آثار معنوی واخلاقی نماز بر فرد می پردازد.آغاز پرواز و عروج انسان از مرحله حیوانیت به بالاترین جایگاه انسانی در أعلی علیین قرب الهی، آنجا که بین خالق و مخلوق جز پرده نازک قاب قوسین هیچ فاصله‌ای نیست، از سکوی عبادت خالصانه و آگاهانه حق شروع می‌شود و در رأس همه آنها، نماز بال و پر خود را برای شیفتگان وصل الهی می‌گشاید و هر که به نماز آنگونه که حقیقت آن است متمسک شود، و حقیقت نماز همانا اقامه نماز در سایه ولایت اهل بیت علیهم السلام، می‌باشد، هیچگاه از سایه ولایت الهی بیرون نمی‌رود و در سایه شیاطین و ارتکاب فحشا و منکر قرار گیرد لذا می‌توان گفت نماز خط مقدم جبهه جهاد اکبر می‌باشد.این تحقیق ، به‌ آثار معنوی آن همچون تعظیم خدا و تحقیر غیر خدا ، خدایی شدن نماز گزار ، هدایت و درمان بیماریهای اخلاقی چون کبر و خودبینی اشاره کرده است.روش کار به صورت کتابخانه ای بوده که بر این مبنا از اسناد ومدارک دینی بهره برده وبه نقل وتوصیف موارد مذکور پرداخته ایم و سعی نموده ایم درحد توان ازمنابع دست اول روایی بهره گیری نماییم و در پایان می توان گفت ، نماز به عنوان ، یگانه سکوی اوج گیری بربلندای معنویت واخلاق فاضله می باش
کلید واژه :
نماز ،آثار نماز ، آثار معنوی واخلاقی
فصل اول :آثار معنوی واخلاقی نماز
انسان اسیر محبت و بنده احسان دیگران است، نعمت و نیکی، از هر که باشد، انسان را به مقام سپاس و تشکر می‌کشد و توجه به نعمت‌های بی‌حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده، قویترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می‌کند.نعمت‌های فراوانی که حتّی پیش از تولّد انسان شروع می‌شود و در طول زندگی همراه ماست و در آخرت هم از آنها بهره‌مند خواهیم شد به طوری که در قرآن مجید به این نکته اشاره شده که:«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا البَیْتِ الذّی أطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ و آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»،«باید خدای کعبه را عبادت کنند، خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد و سیر کرد و از ترس ایمن ساخت(1)»اگر اندکی چشم بصیرت گشوده و این نعمتها و لطف و فضل خدا را درباره خودمان ببینیم خواهی نخواهی سپاس او را خواهیم گفت.گفته شده است که نماز، نوعی سپاسگزاری از این نعمتها به شمار می‌رود و این سپاس برای خدا سودی ندارد، بلکه برای خودمان مفید و اثربخش بوده و نشانه معرفت ماست(2)آنچه در این پژوهش زثار فردی نماز ذکر می‌شود ما را به این نکته رهنمون می‌سازد که نماز خود نعمتی از جانب خدا بر بندگان است که زبان از شکر این نعمت قاصر و عقل از آوردن نمونه‌ای مانند آن عاجز می‌ماند.اینک به بررسی آثار معنوی و محتوایی نماز می‌پردازیم.

1 – نماز عامل تأثیرگذار بر اخلاق
 

بی تردید برخی از پدیده‌ها تأثیری عمیق در رفتار و شخصیت انسان باقی گذاشته و آینده زندگی انسان را به کلی دگرگون می‌نماید، هر انسانی به خوبی به خاطر دارد که از چه زمانی و چگونه، سنت و شیوه‌ای را ترک گفته و روش دیگری را پس از مواجهه با خاطره‌ای برگزیده است.به فرموده قرآن مجید(3) یکی از اعمالی که اخلاق و شخصیت انسان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می‌دهد نماز و مداومت بر این عمل عبادی است(4)نماز وسیله پرورش فضایل اخلاقی و تکامل معنوی انسان است، چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون می‌برد و به ملکوت آسمانها دعوت می‌کند و با فرشتگان هم صدا و همراز می‌سازد و او خود را بدون نیاز به هیچ واسطه‌ای در برابر خدا می‌بیند و با معبود به گفتگو برمی‌خیزد.تکرار این عمل در شبانه روز آن هم با تکیه روی صفات خدا، رحمانیت و رحیمیت و عظمت او، مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره‌های مختلف قرآن، بعد از حمد، که بهترین دعوت کننده به سوی نیکیها و پاکی‌هاست، اثر قابل ملاحظه‌ای در پرورش فضایل اخلاقی در وجود انسان دارد(5).

2 – نماز و اخلاص(6)
 

اگر کسی از مرحله علم و معرفت بگذرد و به مرحله عمل قدم گذارد ولیکن عملش خالص نباشد عبادتش سودی به حال او نخواهد داشت(7) در حقیقتِ قرآن ما به اخلاص در عبادت امر شده‌ایم آنجا که می‌فرماید: «و ما اُمِرُوا إلّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصین»«و امر نشدند مگر بر اینکه خدا را با اخلاص کامل پرستش کنند.(8) »نماز به اعمال انسان ارزش و معنا بخشیده و روح اخلاص را در آن زنده می‌کند، زیرا نماز مجموعه‌ای است از نیت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه(9)، در سراسر نماز قصد قربت شرط صحیح بودن آن است، حتی اگر حرکت یا کلمه‌ای از واجبات یا مستجبات نماز را برای غیر خدا انجام دهیم، نماز باطل می‌شود و اگر مکان یا زمان و یا حتی قیافه و حالتی که هنگام نماز به خود می‌گیریم برای غیر او باشد این نماز دارای ارزش نمی‌باشد(10)در واقع «عبادت بودن» نماز به این معناست که انسان هیچگونه قصد غیرخدایی نداشته باشد و این قصد قربت از لحظه ورود به نماز تا پایان همچنان باید ادامه یابد و ناگفته پیداست که انسان در لا‌به‌لای آن همه زرق و برق‌ها و جاذبه‌های زیاد اگر هر روز بتواند از همه چیز دل تهی کند و ریسمان معنوی روح خود را با ذات مقدس او گره زند و چنان با او خلوت کند که راه نفوذ غیر را بگیرد، ارزش مهمی را به دست آورده(11)که نامش ملکه اخلاص می‌باشد و تکرار این عمل در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان پاشیده و روح اخلاص را در او تقویت می‌کند.بی‌جهت نیست که در وصایای امام محمد باقر – علیه السلام – به جابربن یزید جُعفی(12)– آمده است که «الصلاة بیتُ الإخلاص» یعنی «نماز، خانه اخلاص است.(13) »یعنی پایگاه و مرکز و محل صدور اخلاص به دیگر اعمال «نماز» می‌باشد.

3 – نماز تعظیم خدا و تحقیر غیر خدا :
 

روح، اساس، هدف، پایه، مقدمه، نتیجه و بالاخره فلسفه نماز، یاد خداست، ‌«ذکر الله»،
ذکری که مقدمه فکر و فکری که انگیزه عمل بوده باشد(14)ذکر بودن یعنی اینکه انسان از یک واقعیتی غافل است اما بعد بوسیله‌ای از او رفع غفلت می‌شود که آن به وسیله آگاه کننده و تذکر دهنده را «ذکر» گویند.اولین نکته‌ای که انسان بوسیله آن متذکر می‌شود، اولین کلمه واجب نماز یعنی همان «الله اکبر» است(15)و کسی که خداوند نزدش بزرگ باشد همه چیز را کوچک خواهد دید، همانند کسانی که سوار هواپیما می‌شوند، همین که به آسمان رفتند، خانه‌های بزرگ، حتی محله‌ها و شهرها نزد آنان کوچک است و هرچه بالاتر باشند زمین کوچک‌تر جلوه خواهد کرد. حضرت امیر المؤمنین – علیه السلام – در نهج البلاغه در بیان صفات متقین می‌فرماید:«عَظُمَ الخالقُ فی أَنْفُسهم فَصَغُرَ مادون لَهُ فِی أعینهم »«خدا در جانهایشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند.(16) »لذا حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام- در واپسین روزهای زندگی حضرت زهرا – علیها السلام – در برابر گریه‌های زهرای اطهر – علیها السلام – برای مصایب و مظلومیت های امیر المؤمنین - علیه السلام - می‌فرماید: «انّ ذلک لصغیرٌ عندی فی ذات الله(17)» و امام حسین علیه السلام در حادثه کربلا که «مصیبةً ما أعْظَمَها(18)» است وقتی آخرین حجت خود علی اصغر علیه السلام را مظلومانه در آغوشش شهید کردند می‌فرماید: «هَوِّنْ عَلَّیَ ما نَزَلَ بِی أنّه بِعَیْنِ الله (19)حضرت زینب – سلام الله علیها – با دیدن آن همه مصیبت در روز عاشورا در پاسخ به حکومت بنی امیّه که پرسید؟ در کربلا چه دیدید؟ فرمودند: «ما رأیْتُ إلاّ جمیلاً »(20)«اصولاً بندگی خدا مساوی است با آزاد شدن از غیر خدا چون ادراک عظمت الهی همیشه ملازم با ادراک حقارت غیر خداست و وقتی انسان غیر خدا را هر چه بود حقیر و کوچک دید، محال است انسان حقیر را از آن جهت که حقیر است بندگی کند. در واقع حقیر را انسان به غلط عظیم می‌بیند که بندگی می‌کند.(21)یکی از سخنان امام خمینی(ره) این بود که می‌فرماید:«آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. » این یک تهدید توخالی و یا یک شعار ساده نیست، کسی که یک عمر باور داشته که خدا بزرگ است، آمریکا نزدش کوچک و حقیر و هر حادثه‌ای پیش او ساده است. (22)

4 – نماز موجب رویکرد ایزد منان به بنده
 

خدای متعال، لطف ویژه و اقبال خاصی به نمازگزاران دارد و روی آوردن پروردگار و توجه او به بنده، سبب کمال و سعادت و رستگاری اوست زیرا این به معنی آمرزش گناهان، برآوردن حاجات، آباد کردن دنیا و آخرت از یک سو و نزدیکی و تقرب به بارگاه قدس کردگار و محشور شدن با انبیاء و امامان – علیهم السلام – و برخورداری از لطف و رحمت یزدان و سعادت جاویدان و ابدی و کامروا شدن در دو دنیا از سوی دیگر است(23)امام باقر – علیه السلام – در این زمینه می‌فرماید: «إذَا اسْتَقْبَلَ المُصَلّیِ القِبْلَةَ اِسْتَقْبَلَ الرَّحْمنُ بِوَجْهِهِ لا اِلهَ غَیْرُه.(24) » «هرگاه نمازگزار رو به قبله بایستد و معبودی به غیر حق نشناسد خدای رحمان نیز به او روی آورده و توجهی تمام کند، گواهی می‌دهم که هیچ معبودی به جز معبود یکتا نیست.(25) »با نگاهی دقیق‌تر درمی‌یابیم که نماز یگانه عملی است که در نخستین پایه، باعث روی آوردن بنده به سوی کردگار و در مرحله دیگر موجب اقبال ایزد منان به بنده است(26)که این امر خود باعث باز شدن درهای رحمت و لطف ایزدی و سرازیر شدن رحمت و جلالت او بر بنده می‌باشد چنانچه در روایت است که حضرت امیر المؤمنین علی – علیه السلام – می‌فرماید: « لَوْ یَعْلَمُ المُصَلّیِ ما یَغْشاهِ منْ جَلالِ اللهِ ما سَرَّهُ أن یَرْفَعَ رأسَهُ من سُجودِهِ.»« اگر نمازگزار بداند که چه اندازه جلالت و عظمت و رحمت حق او را فرا می‌گیرد حاضر نیست سر از سجود (که بهترین حالات نماز از حیث عجز و بندگی است) بردارد. (27)»و برای همین اثر معنوی است که اگر انسان به چشم تأمل بنگرد، اشخاصی که با روح و باطن نماز وابستگی پیدا کرده و با آن حقیقت آشنا شده‌اند موقعی که از نماز فارغ می‌شوند گویا عرش رحمانی و خصوصیات عالم قدس و ملکوت را سیر کرده و با خاطری مصفا و قلبی پر نور و اندامی با عظمت و جسمی پر از هیبت در نظر جلوه‌گر می‌آیند مانند آنکه با جسم و روحی کثیف و آلوده به دنیا مشغول نماز گشته و با اندامی منور و قلبی پاک از نماز فارغ می‌شود و این نیست مگر برای مشمول شدن آنها عظمت و جلالت حضرت کردگار– جل جلاله(28)– را و سرازیر شدن ملائکه از اطراف و اکناف او به آسمانها به طوریکه در حدیثی از امام صادق – علیه السلام – می‌خوانیم: «لِلْمُصلّیِ ثلاث خصالٍ : اذا قامَ فی صلاتِهِ یتناثَرُ البِرُ علیه مِنْ أعنانِ السّماء إلی مفرقِ رأسِهِ و تُحَفُ به الملائکه من تحت قَدَمَیْهِ إلی أعنانِ السماءِ و ملکٌ ینادی: أَیُّها المُصلّیِ لو تَعْلَمُ مَن تُناجی مَا انْفَتَلْتَ.»«برای نمازگزار سه خصوصیت است، چون به نماز ایستد خوبیها از اطراف آسمان بر سرش فرود آید و ملائکه از زمین تا فراز اسمانها پر می‌شود و ملکی فریاد می‌کند که: ای نمازگزار! اگر بدانی که با چه کسی مناجات می‌کنی هرگز غفلت نخواهی کرد.(29) »و در حدیث قدسی که از پیامبر نقل شده روایت شده است که :«خدای متعال فرمود : من سه چیز را برای نمازگزار پذیرفته‌ام : تا زمانی که در حال نماز است رحمتم را بر او نازل کنم، فرشتگان با بالهای خود او را زیر پوشش و حمایت قرار دهند و خودم با او مناجات کنم و آنگاه که او گفت: «یا ربّ» من می‌گویم «لبّیک»(30)».

5 – خدایی شدن و تسلیم محض او بودن
 

نمازگزاری که شبانه روز لااقل پنج بار در برابر ذات مقدس حضرت حق، قرار می‌گیرد و ارزش سخن گفتن با او را پیدا می‌کند، تصورات، افکار، کردار و رفتار او، همه خدایی می‌شود و چیزی برخلاف خواست خدا انجام نمی‌دهد، مشروط بر اینکه راز و نیاز و نماز او به درگاه پروردگار از جان و دل او سرچشمه بگیرد و با تمام قلب رو به درگاه پاک او آورد در واقع «مَا جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ من قلبَیْنِ فِی جوفِهِ ...» «یعنی خداوند در درون یک نفر دو قلب قرار نداده(31)» که آن هم جایگاه خداست.این شخص با اقامه نماز به جهان ماوراء طبیعت راه یافته و خود را در محضر خدا می‌یابد پس دیگر نمی‌بایست در برابر بتها و در برابر انسانهایی همانند خویش و جباران و ستمگران، سر خضوع و تعظیم فرود آورد.او تنها در برابر ذات اقدس خداوند سر تعظیم خم کرده و تسلیم آفریننده جهان است زیرا که از مرتبه مخلوقات دیگر، گذشته و ارزش این معنا را پیدا کرده که با آفریننده بزرگ جهان، خداوند ازلی و ابدی، ارتباط گیرد و با او سخن بگوید و در این حال می‌یابد که زندگی هدفی بالاتر از خوردن و خوابیدن و لذات این جهان دارد(32) لذا در همه حال تسلیم محض اوست و خود را در محضر او می‌یابد.

6 – استجابت دعا
 

انسانی که در موقع نماز، دل از همه بریده و روی به درگاه بی نیاز خالق می‌آورد در نظر خداوند از ارزش خاصی برخوردار است، اگرچه آن شخص معصیت کار بوده و آنچه را مبغوض در نظر کردگار باشد به جای آورد ولی چون نماز، واسطه‌ای است مُقرِّب و مقبول حضرتش، به تبع نماز در منظر کردگار پسندیده آید و در این صورت دعا او به هدف اجابت رسیده و بر اثر مستجاب شدن دعایش در دنیا و عقبی سعادتمند و کامران خواهد بود(33) چنانچه در روایتی آمده است:عن ابان عن ابا عبدالله قال: «علیکُمْ بالدُّعاءِ فی أدبار الصلاة فانِّهُ مستجاب»«بر شما باد به دعا کردن در پی نماز که همانا این دعا مستجاب است(34)»و این اثر معنوی که بعد از نماز برای او به جا می‌ماند او را به این نکته هدایت می‌کند که بعد از فارغ شدن از هر نماز برای خود و دیگران دعا کند و آخرت خویش را از خدا طلب کند و هشدار برای تارکان نماز است که خود را از خیر دنیا و آخرت و اصلاح امور شخصی و اجتماعی محروم نموده‌اند(35) چنانچه حتی امیر المؤمنین علی – علیه السلام – در این باره فرموده‌اند:« لاتُقْبَلُ مِنْ عَبْدٍ صلاة ٌحَتَّی یَسْألَ اللهَ الجَنَّة و یَسْتَجیر بِه من النّار»« نماز بنده‌ای قبول نمی‌شود تا آن که از خدا درخواست بهشت نماید و از آتش دوزخ به او پناه برد(36)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۸
محمود جانقربانی


بررسی فریضه الهی نماز، تاثیر و جایگاه آن در زندگی انسان

 




 

چکیده

از آنجائی که خداوند سرشت انسان را خداپرست آفریده و خداشناسی و خداگرایی فطری اوست، همچنین آغاز پرواز و عروج انسان از مرحله حیوانیت به بالاترین جایگاه انسانی در أعلی درجه قرب الهی، از سکوی عبادت خالصانه و آگاهانه حق شروع می‌شود؛ لذا بشر در طول تاریخ همواره به دنبال پرستش معبودی بوده، که مظهر و نمود عینی آن عبادت در ادیان الهی در نماز تجلّی یافته است. و نیز چون، ارائه معارف دین اسلام، در زمینه های عقاید، احکام و اخلاق، به زبانی ساده و روان با استناد به آیات و احادیث، ضرورتی انکارناپذیر است؛ و در این میان نماز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است تا حدی که پیامبر (ص) فرمودند: هر که نماز را سبک شمارد، از امت من نیست. بنابراین در نوشته ی حاضر به تبیین حقیقت نماز و فلسفه وجوب این فریضه می پردازیم. در این تحقیق به دنبال آنیم که ابتدا به معنای لغوی و اصطلاح عرفانی نماز پرداخته و سپس در باب فلسفه و اهمیت این فریضه الهی و تاثیر آن در زندگی انسان ها مطالبی را بیان نماییم.
روش کار به صورت کتابخانه ای بوده که بر این مبنا از اسناد ومدارک دینی بهره برده وبه نقل وتوصیف موارد مذکور پرداخته، و سعی نموده ایم درحد لازم ازمنابع دست اول روایی بهره گیری نماییم. در پایان می توان گفت ، نماز به عنوان، یگانه سکوی اوج گیری بربلندای معنویت واخلاق فاضله در زندگی انسان موثر بوده و جایگاه و اهمیت غیر قابل انکاری در بسیاری از ابعاد زندگی دارد.
واژگان کلیدی : نماز، مفهوم نماز، فلسفه نماز، آثار معنوی و اخلاقی نماز.

مقدمه

انسان به عنوان موجودی ذی‌شعور و خلاق، متناسب با سیر و درجه رشد تکامل خود محتاج دانستن است. این احتیاج او را وادار به طرح پرسش هایی متعدد و متفاوت می‌کند، پرسش هایی که می‌تواند از پیدایش وجود شروع، و تا هدف و انتهای آن ادامه پیدا کند. این پرسش ها عبارتند از: این جهان چیست؟ چگونه می‌توان در این جهان جاودان ماند؟ امور مطلوب و پسندیده در این جهان چیست؟ رابطه و نسبت انسان با آنچه وجود دارد، چیست؟ وطن اصلی و نهایی من کجاست؟ تکلیف من در این جهان چیست؟‌ و ...آگاهی و پاسخ به این سؤالات پایه فرهنگ یعنی نظام نمادین، معانی، اندیشه‌های منظم و متنوع بشری را در خلال زمان تشکیل می‌دهد؛ و هر فرهنگی که بتواند زمینه بیشتری جهت طرح این پرسش ها فراهم نموده و پاسخ هایی مستدل، قانع کننده و شیوا به آن ها بدهد, از ارجحیت بیشتری برخوردار است؛ لذا ضرورت دارد که آن فرهنگ را پذیرفته و درونی کنیم. اعتقاد ما بر این است که نماز می‌تواند فرهنگی را ایجاد نماید برای طرح این گونه سؤالات، فرهتگی که برای دانستن، علم و یاد گیری ارزش فراوانی قائل است و پاسخ هایی شفاف، مستدل، منسجم و شیوا به سؤالات انسان می دهد. بنابراین لازم است برای روشن تر شدن ارزش و اهمیت این فرهنگ غنی و پراهمیت به بررسی عمیق تر این فریضه الهی بپردازیم، پیش از ورود به بحث اصلی به بررسی مفهوم و ریشه واژه نماز خواهیم پرداخت.

ریشه واژه نماز

ریشه واژه نماز درفارسی از لفظ پهلوی«نماک» گرفته شده وآن هم به نوبه خود از ریشه باستانی«نِم» ؛ به معنی «خم شدن و تعظیم کردن» مأخوذ است که به تدریج بر معنی «صلاة» یعنی عبادت ویژه ما مسلمانان اطلاق گردیده است.(خزائلی، 1384: 338) بر اساس بعضی از کتب تاریخی، برخی از ایرانیان تازه مسلمان در سال های حکومت اعراب بر ایرانیان به جای کلمه«صلاة» از کلمه«نماک» استفاده می‌کرده اند؛ و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای «الصلوة» کلمه«اَلنِّماک» وبه جای« حَیَّ عَلَی الصَّلوةِ» جمله «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند. (راشدی ، 1384 ،ج 1 : 65 )

ترجمه عرفانی از معنای نماز

بعضی از بزرگان صلاه را از تصلیه مشتق می دانند بدین معنی که چوب های کج را با گرفتن به نزدیکی آتش و رساندن حرارت به آن مستقیم سازند. عرب آن را تصلیه گویند، گویی نمازگزار با توجه به مبدأ اعلی در نماز کج رفتاری های نفس را که در اثر توجه به غیرخدا و میل به باطل ایجاد شده است، تعدیل می نماید احتمال دارد که تصلیه از باب تفعیل باشد و در این مورد به معنای سلبی آمده باشد(گرچه نادرست) بنابراین معنای تصلیت، سلب حرارت می شود گویی نمازگزار با انجام عمل نماز، حرارت آتش جهنم را از خود دور نموده و از سوزش آن می کاهد.(خمینی، 1359،ج 1: 23)

حقیقت و باطن نماز

آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهری که اصطلاحاً بدان نماز گفته میشود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهری آن است. نماز امری است الهی که تحقق آن همانند سایر امور دارای ظاهر و باطن است که در متون دینی به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهری نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگی به ذات ربوبی، اعتماد و رکون به وجود سرمدی و محو شدن در مقابل ذات یکتایی که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است. حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهری وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»( سوره جن(72)، آیه 14).
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگری است. هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را میگذارد. در چنین صورتی است که این امر الهی، معراج مؤمنین(مجلسی، بی تا، ج82 : 303 روایت 2 باب 4)، روشنگر چهره مسلمین(پاینده، 1384، حدیث 1874)، مقرِّب متقین(پاینده، 1384، حدیث 1878)، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین(طبرسی،1380، ج7 : 447)، مسوِّد چهره شیاطین(پاینده، 1384، حدیث 1877.)، وممیّز مؤمنین از کافرین(پاینده، 1384، ح 1098)، قرار می گیرد. پس نمازی که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطی شی نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکی در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوی ذات باری به این نماز اقبال و توجهی نیست چنانچه از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمی افکند به نمازی که آدمی دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»(نراقی،1384: 668).
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهری و معنای باطنی است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگری نماز نیست در نتیجه هم کسانی که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بیخبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنان که نماز نمی خوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتی از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.

فلسفه ی وجوب نماز

ازامام علی ابن موسی الرضا علیه السلام روایت شده که فرمودند: «علت آن که نماز بر مردم واجب شد آن است که نمازگزار به ربوبیت خداوند متعال اقرار و اعتراف می کند و هرگونه شرکی را از ساحت قدسش به دور می افکند و در پیشگاه خداوند جبار با حالت خواری و بیچارگی و فروتنی و اعتراف می ایستد و چشم پوشی از گناهان گذشته را خواستار می شود و به منظور تعظیم و بزرگداشت خدای عز و جل هر روز صورت بر زمین می گذارد تا بدین وسیله همیشه به یاد خدا باشد و آنی خدای را فراموش نکند و نعمت خداوند باعث سرکشی و طغیان او نشود بلکه حالت دل شکستگی و ذلت را از دست نداده، افزایش دین و دنیای خود را طالب و راغب باشد.» ( خمینی، 1359،ج 1: 30).
نماز موجب مداومت شبانه روزی بر یاد خداست تا بنده سرور خود و تدبیرکننده و آفریننده ی خود را فراموش نکند که اگر فراموش کرد ناسپاسی و گردنکشی آغاز می کند ولی یاد خدا و ایستادن به نماز او را از همه ی گناهان باز می دارد. آفریده بودن انسان و اعتقاد به این که دست قدرتمند و با حکمتی او را پدید آورده لزوماً بدین معنی است که از آفرینش او هدف و مقصودی بوده است. این هدف را می توان پیمودن راهی برای رسیدن به سر منزلی دانست طبق نقشه ای دقیق و با وسیله هایی معین. نیک و استعدادهای نهانی انسان و به کارگیری آن دررا نیکی و نیک سازی خود و جهان و انسان ها. پس باید الله را بشناسد و راهی را که او برای تعالی آدمی ارائه داده در پیش گیرد. انجام کارهایی که انسان را به هدفش نزدیک می کند و ترک کارهای بیهوده فلسفه ی زندگی اوست. دین ضمن آن که هدف و جهت و راه و وسیله را مشخص می کند توش و توان لازم را نیز به انسان می بخشد و مهم ترین محموله ی کوله بارراهپیمایان توشه ی یاد خداست. روحیه ی طلب و امید و اطمینان که بال های نیرومند این پروازند، فرآورده و زائیده ی یاد خدا می باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۴
محمود جانقربانی